چکیده:

این مقاله پیرامون «وضعیت زندگی زنان  خبرنگار افغانستان در رسانه‌های دیداری از سال 2019 الی 2023 (جمهوریت و امارت)» تحقیق، نوشته و تهیه شده است.

زنان که در رسانه‌های دیداری افغانستان فعالیت داشته‌اند زنان تابو شکنی بودند که با پذیرفتن چالش‌ها سعی در تحقق آزادی بیان و مساعد ساختن فضا برای سایر زنان در جامعه و رسیدن به رویا‌ها و آرزو‌های شان، قد علم کردند و روی صحنه آمدند.

در این مقاله داستان‌های موفقیت و چالش‌های سنگین آنان به تصویر کشیده شده است. زنانی که با وجود تهدید‌ها، محدودیت‌ها، چالش‌های اجتماعی و سنتی، مشکلات اقتصادی و تبعیض روبرو بوده‌اند.

 این مقاله به خواننده‌گان کمک خواهد کرد تا داستان‌های زنان خبرنگار افغانستان را بخوانند، درک کنند و در نهایت  به وضعیت کار در رسانه‌‌ها برای زنان افغانستان، در پنج سال اخیر، پی ببرند.

در این مقاله با چهار بانوی پر دست‌آورد رسانه‌های مختلف دیداری؛ که هر کدام تجربه‌های ارزش‌مند کار رسانه‌ای دارند صحبت شده است و فدراسیون خبرنگاران آزاد افغانستان از وضعیت کلی برای حضور زنان در رسانه‌های افغانستان به آن اشاره کرده است.

ا

واژه‌های کلیدی:

  • زنان
  • رسانه‌های دیداری
  • جمهوریت
  • امارت

 

مقدمه :

 

شماری زیادی زنان افغانستان مصروف کار رسانه‌ی بوده‌اند و دست‌آورد‌های زیادی را برای جامعه‌ی افغانستان رقم زده اند، استیژ‌های بین‌المللی   هم‌واره شاهد حضور این زنان بوده  و  کرسی های مهم را در سطح ملی و بین‌المللی را  با حضور شان پر کرده‌اند.‎

 

 

تصویر: انسیه شهید خبرنگارن زن افغانستان، برنده‌ی جایزه‌ی مرکز جهانی

خبرنگاران

از سال‌های ۲۰۰۳ تا سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ فرصت‌های حمایوی و آموزشی ایجاد شد تا جوانان (دختران و پسران) علاقه‌مند به خبرنگاری آموزش ببینند.

بیشتر علاقه‌مندان آموزش خبرنگاری را دخترانی جوانی تشکیل می‌دادند که یا در مدارس درس می‌خواندند یا هم در دانشکده‌های ژورنالیزم دانش‌گاه‌های دولتی و خصوصی دانش‌جو بودند. نهادهای آموزش خبرنگاری در آن سال‌ها مرجع جذب علاقه‌مندان به‌ویژه دختران بودند.

علاقه دختران و پسران  به ژورنالیزم به حدی رسید که در سال‌های ۲۰۱۰ الی ۲۰۲۱، دانشکده ژورنالیزم در رده‌های بالایی دانشکده‌های دانش‌گاه‌های کشور قرار گرفت. تنها سازمان نی ، حمایت‌کننده رسانه‌های آزاد افغانستان در کنار نهاد‌های همسو و هم ردیف، بیش از ده‌ها دختر را در آن سال‌ها آموزش مسلکی روزنامه‌نگاری داد  .علاقه دختران دانش‌آموز در ولایت‌های : هرات، قندهار، بلخ، بدخشان، کندز و سایر نقاط کشور نیز به وضوح دیده می‌شد.

تصویر: گروهی دانش‌آموخته‌گان ژورنالیزم  یک دانش‌گاه خصوصی در افغانستان را نشان می‌دهد

حاصل ظرفیت‌سازی آن سال‌ها سبب شد تا دختران لایق و آموزش‌دیده وارد کار در رسانه‌های کشور گردیده و کمبود کادر مسلکی در رسانه‌های افغانستان تقریبا مرفوع گردد.

دختران علاقه داشتند تا در کنار مردان به‌کار اطلاع‌رسانی در رسانه‌های آزاد کشور بپردازند و سهم قابل توجه در این سکتور داشته باشند. این در حالی بود که حمایت مادی از خبرنگاران در کل و به‌ویژه برای دختران و زنان خبرنگار در افغانستان ترغیب‌کننده نبود و امتیاز لازم از کار شاق رسانه‌ای دریافت نمی‌کردند.

با ورود دختران خبرنگار در رسانه‌های کشور به‌ویژه رسانه‌های تصویری، چهره تک‌جنسیتی افغانستان مبدل به چهره متعادل دوجنسیتی گردید و دختران خبرنگار از سال‌های ۲۰۱۰ الی سقوط  جمهوریت در 15آگست 2020، کارهای مهم و ارزنده‌ای را در رسانه‌های کشور انجام دادند. دختران گزارشگر در این سال‌ها توانستند صدای زنانی شوند که با خشونت‌های خانوادگی مواجه بوده یا هم قانون در مورد شان به اجرا گذاشته نمی‌شد. بحث حق طلاق، نکاح اجباری و عوامل خودسوزی زنان در برخی ولایات از موارد مهمی بود که دختران خبرنگار در این‌گونه موارد گزارش‌دهی می‌کردند. این امر سبب شد که قانون منع خشونت علیه زنان به تصویب کابینه افغانستان برسد و نافذ شود

تصویر: نجوا عالمی روزنامه‌نگار افغان برنده جایزه «پر انگر» سویدن در حال ثبت گزارش از یک پایگاه نظامی در افغانستان

طالبان که اصلا به‌کار زنان در بیرون از منزل موافق نبودند، قبل از ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ مانع اصلی بر سر راه کار دختران در رسانه‌های کشور بوده و زنان خبرنگار را متهم به فساد اخلاقی می‌نمودند.

حاصل ۲۰ سال کار رسانه‌ای برای خبرنگاران زن توانایی‌های لازم مسلکی‌یی است که اگر کشور زودتر از این وضعیتی مملو از محدودید‌ها برای زنان، رهایی یابد این دختران بار دیگر به‌کارهای خویش برخواهند گشت.

این زنان خبرنگار بودند که بدون هراس به مسایل امنیتی و اجتماعی پرداخته و از هیچ‌گونه قربانی در راه اطلاع‌رسانی دریغ نمی‌ورزیدند. به همین دلیل زنان خبرنگار اماج حملات گروه طالبان حداقل در هفده سال گذشته قرار داشتند.

در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ وقتی طالبان وارد کابل شدند، زندگی زنان افغان، به ویژه آنانی که در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فعال بودند، از هم پاشید و امیدواری‌های شان برای بهبود وضعیت زنان در افغانستان به یاس مبدل شد.

بنا بر داده‌های گردآوری شده بدست گزارش‌گران بدون مرز (RSF) و انجمن ژورنالیستان آزاد افغانستان (AJIA) در پی به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تغییرات جدی در پهنه رسانه‌ای کشور ایجاد شده است. از تاریخ ۲۴ اسد ۱۴۰۰ در کل ۲۳۱ رسانه تعطیل و ۶۴۰۰ خبرنگار و  کارمند رسانه کار خود را از دست داده‌اند. خبرنگاران زن افغانستانی بیشترین آسیب را دیده‌اند از هر پنج نفر چهار تن بیکار شده‌اند.( سازمان گزارش‌گران بدون مرز (RSF) و انجمن ژور

منابع که نویسنده به آن استناد کرده است

  1. ((تمنا رحیمی، 2022 افغانستان،) «زنان علیرغم تهدیدهای مداومی که از سوی کنترل کنندگان قبلی، مانند طالبان و سایر گروه‌ها دریافت می‌کردند، توانستند در دانش‌گاه ها و مدارس حضور یابند»… از

https://globalhistorydialogues.org/projects/impact_of_taliban_takeover

  1. حذف زنان در یک سال گذشته نماد ویران شدن ژورنالیسم در افغانستان است. از ۳۴ ولایت کشور در یازده ولایت ( بادغیس، هلمند، دایکندی،غزنی، میدان وردک، نیمروز، نورستان، پکتیا، پکتیکا، سمنگان و زابل) هیچ زن خبرنگاری وجود ندارد… (گزارش سازمان کزارش‌گران بدون مرز، کابل افغانستان ۱۰.۰۸.۲۰۲۲ ) از

 https://rsf.org/fa/%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

  1. در پی به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تغییرات جدی در پهنه رسانه‌ای کشور ایجاد شده است. از تاریخ ۲۴ اسد ۱۴۰۰ در کل ۲۳۱ رسانه تعطیل و ۶۴۰۰ خبرنگار و کارمند رسانه کار خود را از دست داده‌اند. خبرنگاران زن افغانستانی بیشترین آسیب را دیده‌اند از هر پنج نفر چهار تن بیکار شده‌اند.( سازمان گزارش‌گران بدون مرز (RSF) و انجمن ژورنالیستان آزاد افغانستان (AJIA) ۲۰.۱۲.۲۰۲۱ افغانستان).

مبانی نظری تحقیق:

این مقاله به اساس روش تحقیق کیفی تهیه شده است که داده‌های آن با روی‌کرد تاریخ شفاهی و به صورت مصاحبه و مشاهده تهیه شده است.

با چهار زن خبرنگار و ریس اتحادیه خبرنگاران آزاد افغانستان، مصاحبه‌ی حضوری و آنلاین صورت گرفته است. سعی شده است که مصاحبه ها،  در یک فضای دوستانه و به دور از فضای رسمی صورت بگیرد تا مصاحبه شوندگان احساس راحتی کنند و فشار فضای رسمی از آنان دور شود. چندین ساعت مصاحبه ثبت شده است که به صورت ویدیو و صدا در دسترس است و وجود دارد.

 

آنچه را که برای من روایت کردند

روز چهارشنبه بود. اول صبح با همکارانم که قرار بود جهت ثبت با من کمک کنند تماس گرفتم، همکارانم به من گفتند که ساعت 2:00 بعد از ظهر زمان مصاحبه است. آماده شدم، کتابچه یادداشت‌ها، پرسش‌های مصاحبه و لپ تاپ خود را برداشته به سوی وزیر اکبر خان در شهر کابل به حرکت شدم.

خوب، یادم می‌آید وقتی دانشگاه‌ها را طالبان بسته کردند، دیگر نمی‌توانستم از خانه بیرون بروم. آزادی زنان سلب شده بود و فرصت حضور زنان در جامعه از بین رفته بود. روزی که برای ضبط مصاحبه رفتم برایم روز جالبی بود چون می خواستم برای این تحقیق؛ با وجود این همه محدودیت مصاحبه انجام دهم.

آن روز احساس عجیبی داشتم. کابل را آن روز متفاوت می‌دیدم؛ به فکر انجام مصاحبه بودم و داشتم به روز‌های فکر می‌کردم که شهرنو کابل با حضور دختران زیبا و آزاده روح زیباتر می‌شد، روز‌های که دختران حق کار و تحصیل داشتند. من هم به دانش‌گاه می‌رفتم و به رویای ژورنالیست شدنم فکر می‌‎کردم. بار‌ها از خانه بیرون شده بودم ولی این چهارشنبه برای من یکی از متفاوت‌ترین چهارشنبه‌های عمرم بود.

نزد بانوی می‌رفتم که سال‌ها درگیر کار رسانه‌ای بوده است، ساعت 2:00 بعد از ظهر، به “تلویزیون یک” رسیدیم. همکارانم که برای ثبت این مصاحبه همکاری داشتند، آن‌ها به من گفتند که نمی‌شود هم‌زمان و یک‌جا، وارد تلویزیون شویم یا من باید اول می‌رفتم  یا همکاران تخنیکی؛ آن‌ها نمی‌خواستند حساسیت ایجاد شود تا مبادا مسوولین امنیتی که طالبان بودند، مشکل ایجاد کنند. مجبور به پذیرفتن حرف شان شدم چون باید به زمان که تعیین شده بود مصاحبه انجام می‌شد.

وقتی به محل ثبت رسیدم، دختر خانمی را ملاقات کردم که از من با انرژی مثبت، پذیرایی کرد. اولین بار بود که “بی‌نظیر” را می دیدم، او، از وضعیت حاکم بر سر زنان افغانستان، از سوی طالبان، شکایت می‌کرد و سختی‌های را که متحمل شده بود، برایم روایت کرد.

زمانی که ثبت مصاحبه آغاز شد او برایم از روزگار و زندگی در کابل این‌گونه روایت کرد:

« سخت‌ترین و دشوار‎ترین روزهای زندگی همین روزها ا‎ست؛ 20 سال؛ ما در حال یادگیری و آموزش بودیم و تلاش می کردیم تا موفق شویم. ولی تمام آرزوهای ما به یکباره‌گی از بین رفت. بسیار سخت است! 20 سال گذشته یک سو؛ این دو سال اخیر یک سو، احساس می کنیم که سال خورده شدیم».

در یک قسمتی از مصاحبه از بی نظیر پرسیدم که چگونه این مسیر را دنبال کرده است و اکنون چرا در افغانستان مانده و مانند صد‌ها هم‌کار دیگرش کشور را ترک نکرده است؟ او گفت:

«اوایل کار خیلی دشوار بود؛ چون می‌خواستم موفق شوم تحمل‌اش می‌کردم. خانواده ام موافق نبودند که من در رسانه‌ کار کنم؛ پدرم دوست داشت داکتر شوم. وقتی کار خود را با رسانه‌ها آغاز کردم، پدرم ماه‎ها همرای من صحبت نمی‌کرد و تنها کسی را که کنار خود داشتم، مادرم بود. با رسانه تا زنده استم، در هر شرایطی؛ کار و فعالیت خواهم کرد، کشورم افغانستان را دوست دارم؛ تنها خاک و زادگاه من نیست بلکه مانند عضو از بدنم است و اگر ترک‌اش کنم، حتمن بیمار می‌شوم و چیزی بزرگی را از دست خواهم داد. قبل این‌که طالبان به قدرت برسند، من مسوولیت‌های کاری، خارج از کشور داشتم. با تمام جذابیت که این سفر‌ها و مسوولیت‌ها داشت من دق وطنم می‌شدم و منتظر برگشت به کابل بودم. اکثر دوستانم کشور را ترک کردند. تنها دو یا سه تن از آن‌ها؛ مثل من در کابل زندگی می‌کنند. زمانی که با دوستانم در خارج از کشور تماس می‌گیرم همیشه درخواست شان این است که کشور را ترک کنم؛ در دیداری که با یکی از اتباع خارجی داشتم، از من سوال کردند که؛ چرا کشور را ترک نمی‌کنم، در حالی که احساساتی شده بودم برای او گفتم که، این وطنم است و ترک آن برایم سخت است!

وقتی چیزی را دوست دارید باید برای آن قربانی بدهید وقتی من در کشورم استم چیزهای زیادی را از دست دادم که برای دیگران، یک شانس طلایی بود. نمی‌خواهم مردمم قضاوت کنند که بلاخره رفتم و صحنه را ترک کردم».

بینظیر؛ از سال 2011 در رسانه‌های متفاوت دیداری و شنیداری کار کرده است و با ایفای موقف‌های مدیریتی در رسانه‌ها، او توانسته است تجربه ارزش‌مندی کار رسانه‌ی را کسب کند. با در نظر گرفتن این پیشینه، من فرصت داشتم تا از بی نظیر در مورد تفاوت‌ها و تغییراتی که با آمدن طالبان بر سر قدرت، در  کار رسانه‌ی ایجاد شده است سوال کنم، بی نظیر گفت:

«ده سال اخیر، یکی از عالی‌ترین دوره‌ها برای رسانه‌ها بود. رسانه‌ها به اوج درخشش و شکوفایی خودش رسیده بود و رقابت با دنیا را بلد شده بودند. رسانه‌ها به سوی معیاری شدن در حال حرکت بودند. تازه بلد شده بودیم رسانه مفهوم‌اش چیست و توقع مردم از رسانه چیست. در ادارات رسانه‌‌یی صدها جوان کار می‌کردند و کار در رسانه را رویای خود شان می‌دانستند. امروز تنها هشت رسانه دیداری داریم و تنها پنج درصد از بانوان در رسانه های افغانستان فعالیت دارند.

این فاجعه است و بسیار درد دهنده است. از سال 2017 به این سو با نهاد‌های حامی رسانه‌ها مانند: “فدراسیون خبرنگاران”، “کمیته مصونیت” و “نهاد نی” عضویت داشتم و کار می‌کردم و تلاش داشتم تا زنان و جوانان خبرنگار، آموزش‌های ویژه دریافت کنند. و برنامه‌های ارتقای ظرفیت را برای آن‌ها دایر می‌کردم و فرصت داشتم تا برای خبرنگاران و رسانه‌ها فعالیت کنم. هر باری که یادم می‌آید؛ اذیتم می‌کند که من یک زمانی چقدر می توانستم دست باز داشته باشم ولی امروز فقط تماشا دارم. وقتی می‌گویم موهایم سفید شدند کسی نمی تواند درک کند که این یعنی چی!».

 

تهدیدات امنیتی و قتل‌های هدف‌مند، در آواخر نظام جمهوریت به یک چالش جدی برای خبرنگاران به ویژه خبرنگاران زن که در رسانه‌ها فعالیت داشتند تبدیل شده بود. 2 مارچ سال 2021 بود که شفاخانه حوزوی ننگرهار به  بی بی سی تایید کرد که، 3 کارمند زن تلویزیون خصوصی انعکاس در پی تیراندازی مردان مسلح کشته شدند و یک تن آنان زخم برداشتند. نهاد “نی حامی رسانه‌های افغانستان”، آن زمان از حکومت خواستار بررسی تمامی قضایای قتل‌های هدف‌مند شد. این اتفاق زمانی رخداد داد که ملالی میوند، مجری زن همین رسانه چند هفته قبل در شهر جلال آباد مرکز ولایت ننگرهار، ترور شده بود. تهدیدهای امنیتی و قتل‌‎های هدف‌مند، به شدت انگیزه‌ی کار را برای مردان و زنان جهت ادامه کار خبرنگاری سلب کرده بود. خانواده‌ها کم‌تر دل خوش می‌کردند که به دختران شان اجازه فعالیت در رسانه را بدهند و برای رسانه‌ها هم به یک چالش جدی تبدیل شده بود تا از همکاران شان در مقابل این حفاظت کنند، مبارزه کنند و جان کارمندان شان را حفظ کنند.

 

بی‌نظیر بکتاش؛ از داستان خودش برایم گفت که در زمان جمهوریت، تهدیدات امنیتی برای او وجود داشت، حین مصاحبه به همین مورد مهم اشاره کردم و او سرگذشت خود را این‌گونه روایت کرد:

« روزی تماسی دریافت کردم و آن را پاسخ دادم، گفت؛ من اسم خود را برای شما نمی‌گویم، اما اگر می‌خواهی اتفاقی برایت رخ ندهد و جان خود را دوست داری، سر از همین لحظه که برای تان می‌گویم از خانه بیرون نمی‌شوید ورنه اتفاقی برای تان رخ خواهد داد.

این را جدی نگرفتم، فردا به  سوی دفتر می‌رفتم که گوشی همراه من تماس دریافت کرد. دیدم همان شماره است که دیروز تماس گرفته بود، وقتی پاسخ دادم یک سری جزیات مانند؛ نمبر پلیت موتر را برایم گفت و دقیقاً جای را نشانی داد که ما در همان موقعیت حضور داشتیم. رنگ لباس و روسری ام را نشانی گفت تا نشان داده باشد شوخی نمی‌کند و در تعقیب‌ام است. به  راننده  گفتم، توقف کند به من گفت که عقب‌ام است، خیلی سعی کردم کسی را مشکوک ببینم ولی محل مملو از ازدحام بود و وسط موتر‌های دیگر نمی‌شد رد چیزی را گرفت؛

آن‌روز حس بدی داشتم و بدنم می لرزید و خیلی هراس داشتم. دقیقن یک همچین اتفاقی برای یکی از همکاران ما که در طلوع نیوز کار می کردند رخ داده بود، و او مجبور به ترک کشور شد.

حجت الله مجددی؛ ریس اتحادیه خبرنگاران آزاد افغانستان، بار‌ها برایم گفته بود که؛ بی نظیر! یا باید بروی یا باید بمیری، انتخاب دست خودت است، ولی تاکید من همین بود که باز هم می‌مانم و افغانستان را ترک نمی‌کنم»….

در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ وقتی طالبان وارد کابل شدند، زندگی زنان افغانستان، به ویژه آنانی که در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فعال بودند، از هم پاشید و امیدواری‌های شان برای بهبود وضعیت زنان در افغانستان به نا امیدی  مبدل شد. شمار زیادی از سیاست‎مداران، کارمندان دولتی، روزنامه‎نگاران، فعالان اجتماعی و فرهنگیان زن در اثر خشونت‌های طالبان کشور را ترک کردند و راه مهاجرت را در پیش گرفتند.

در سلسه مصاحبه‌های این تحقیق، بانوی دیگری را برای انجام مصاحبه انتخاب کردم که در یکی از مشهور ترین تلویزیون‌های خبری افغانستان(طلوع نیوز) کار را آغاز کرد و آن‌هم در زمانی که همه افغانستان را ترک کرده بودند و یا در سدد ترک افغانستان بودند.

 

تهمینه برای من این‌گونه روایت کرد…

« در  15 آگست سال 2020 زمانی که طالبان به کابل آمدند، همه خبرنگاران و کارمندان رسانه‌ها در سدد ترک افغانستان بودند. ولی من آن زمان کار خود را به عنوان مجری خبر با تلویزیون” طلوع نیوز” آغاز کردم و این بزرگ‌ترین دست‌آورد و اتفاق در زندگی من بود. آن زمان که واکنش‌های حیرت زده‌ای مخاطبان را می دیدم برایم جالب بود و این را آن زمان بزرگ‎ترین دست‎آورد و موفقیت خود عنوان می‌کنم.

می‌خواستم، پس از آمدن طالبان بر قدرت؛ برای زنان و دخترانی که هنوز به جاده ها نیامده بودند و برای گرفتن حقوق شان تلاش نکرده بودند روحیه بدهم و الگو باشم و به همین خاطر با طلوع نیوز کار خود را آغاز کردم.

 27 اگست؛ زمانی بود که نخستین برنامه خود را ارایه می‌کردم، آن روز موضوع مهمی را برایم سپردند تا به بحث گرفته شود.

برای برنامه آماده شدم و سوالات را تهیه کردم تا از مهمان برنامه بپرسم. این برنامه به صورت زنده پخش شد. زمانی که برنامه تمام شد با واکنش‌های زیادی روبرو شدم، همکارانم و مسوولان که در راس رهبری رسانه بودند به من گفتند که بعد از این سوالات ام را به اساس سیاست‌های جدید نشراتی و فضای سیاسی حاکم باید تهیه کنم و برایم گفتند که نمی‌توانم در این شرایط اینگونه سوالات را مطرح بسازم؛ به من گفتند که این سوالات را زمانی می‌‌توانستی بپرسی که رسانه‌ها در سانسور نبود.

همکارانم تاکید کردند که نباید کاری بکنیم که منجر به کشتن ما شود. بعد از ختم برنامه، احساس می‎کردم در دفتر  اتفاقی افتاده. باید خود را سریع به خانه می‌رساندم به حدی ترسیده بودم که اکنون نمی‌توانم بیان کنم. این یک تجربه وحشتناک و جدیدی بود برایم.

این رژیم با صدور فرمان‌هایی مرحله‌ به‌ مرحله محدودیت‌هایی به زندگی زنان در این کشور وضع کرد. در یک مورد آن؛ حکومت طالبان از مجریان زن که در برخی از تلویزیون‌های خصوصی فعالیت دارند، از جمله شبکه‌های خصوصی طلوع و شمشاد، خواست تا هنگام ظاهر شدن در برنامه‌های تلویزیونی چهره‌ خود را بپوشانند.

«پس از چند ماه، با محدودید حجاب و پوشانیدن موهای خویش از سوی گروه طالبان روبرو شدیم. گفته شد که مجریان زن نباید بدون حجاب و روسری برنامه اجرا کنند، آن‌ها تنها به این اکتفا نکردند در فرمان دیگر که تمام رسانه‌ها مجبور به رعایت آن بودند پوشانیدن تمام صورت با ماسک بود تا مخاطبان نتوانند چهره‌ آن‌ها را ببینند. مجریان مرد و زن دیگر نتوانستند برنامه‌ها را مشترک اجرا کنند. مهمانان برنامه اگر زن بود هم‌چنان مجبور بودند تا صورت شان را با ماسک بپوشانند، این محدودید‌ها هر روز بیشتر می‌شد تا این‌که مجریان زن اجازه نداشتند تا با مهمانان برنامه که آقایان بودند برنامه اجرا کنند.

یک روز به دفتر آمدیم تا بولتن خبری را ثبت کنیم تا نشر شود؛ همکاران ما از قبل ماسک تهیه کرده بودند که صورت خود را بپوشانیم.

 خیلی گریه کردم، همه همکاران ما که انجا حضور داشتند اشک ریختند. اوج نا امیدی و غربت را در وطن خود حس کردیم. من دختری بودم که سعی داشتم برای مردم و کشورم، خدمت کنم. ولی این فرصت‌ها از ما گرفته شد. استفاده از ماسک خیلی مشکل ایجاد می‌کرد، هوا گرم بود و حین اجرای برنامه که به ساعت ها طول می‌کشید به مشکل بر می‌خوردیم آکسیژن کم می‌آوردیم و نفس گرفتن سخت می‌شد».

کار و فعالیت‌ گزارشگران، خبرنگاران و گویندگان زن در رسانه‌های کشور امیدواری‌ها را برای یک افغانستان آزاد و دموکراتیک ایجاد کرده بود. این دست‌آورد‌ها با کشورهای همسایه و حتا منطقه قابل مقایسه نبود. دختران خبرنگار فقط به امتیارات معنوی کار رسانه‌ای قانع بودند و به‌کار شان ارج می‌گذاشتند.

 

گرچه برخی از مدیران رسانه‌های تصویری به‌ویژه تلویزیون‌ها طوری دختران و زنان خبرنگار را استخدام کنند که امتیازات مادی لازم را نداشته باشند اما با آن‌هم دختران از کار گزارشگری لذت می‌بردند. خبرهای از سوءاستفاده از دختران در رسانه‌های کشور نیز گاه‌گاهی منتشر می‌شد که این چالش در اکثر ادارات دولتی و خصوصی افغانستان وجود داشته و منحصر به سکتور رسانه‌های افغانستان نبود.

روایت‌های خونین از دخترانی که به‌دلیل کار رسانه‌ای کشته شدند غم‌انگیزترین بخش داستان تراژیدی جنگ افغانستان را شکل می‌دهد. کشته‌شدن همکاران موبی‌گروپ، خبرنگاران زن در رادیوی آزادی و ده‌ها مورد دیگر بر این ادعا صحه می‌گذارد. دختران خبرنگار در افغانستان منبع امید حدود بیست میلیون زن افغانستان بودند که خود شان را در آستانه رهایی از قیودات سنتی و مردسالاری کهن میافتند.

روایت داستان “تهمینه عثمانی” و “بی‎نظیر بکتاش”؛ شبیه داستان‌های است که زنان دیگری نیز دارند، آنانی که با دنیایی از امید‌ها به رسانه آمده بودند و می‌خواستند صدای مردم شان باشند.

 در یکی از مصاحبه‌ی خود که به‌گونه‌ای روی خط (آنلاین) انجام شد خدیجه امین از کشور آسپانیا مهمان من بود.

خدیجه کار کردن در رسانه را رویای خودش می‌داند که اکنون در مسیر رسیدن به این رویای خودش است و اکنون هم به مسلک و حرفه‌‌ خودش عشق می‌ورزد. با یک رسانه‌ اسپانیایی به اسم 20MINUTOS.ES (20 دقیقه) مصروف کار خبرنگاری است و برای زنان افغانستان از وضعیت آنان می‌نویسد و اطلاع رسانی می‌کند. خدیجه متاهل است و سه فرزند دارد که اکنون در کابل هستند و دور از آغوش و مهر مادر شان نزد پدر شان زندگی می‌کنند.

 از خدیجه خواستم از مسیری تعریف کند، که برای کار در رسانه تجربه کرده است، او گفت:

«زمانی که می خواستم به عنوان روزنامه نگار کار کنم، آماده شده بودم که علیه خانواده، جامعه و در محل کارم مبارزه کنم. مردم آرام آرام به این حقیقت  نزدیک شده بودند که زنان حق انتخاب دارند، اما در یک روز همه این‌ها از ما گرفته شد. بازیابی این دستاوردها برای مدتی دشوار خواهد بود.

این مشکلات تنها با مواردی که ذکر کردم خلاصه نمی‌شد، بلکه چالش های تبعیض جنسیتی در محیط کار نیز وجود داشت. در یک مثال، اگر روشن کنم، انتخاب گزارش و مصاحبه در اختیار خانم‌ها نبود و ما نمی توانستیم همه گزارش‌ها را برای ساختن آن انتخاب کنیم. خوب به یاد دارم که می خواستم یکی از مصاحبه هایی که باید انجام می شد را من انجام دهم، اما زن بودنم این فرصت را از من گرفته بود و نتوانستم این مصاحبه را انجام دهم. زمانی که کار روزنامه نگاری می کردیم، مجبور بودیم با خانواده، جامعه و در محیط کار ایستاده‌گی و مبارزه کنیم بیشترین اولویت‌ها برای مردان بود».

حذف زنان؛ در زمان به قدرت رسیدن طالبان، نماد ویران شدن ژورنالیسم در افغانستان است. از ۳۴ ولایت کشور در یازده ولایت ( بادغیس، هلمند، دایکندی،غزنی، میدان وردک، نیمروز، نورستان، پکتیا، پکتیکا، سمنگان و زابل) هیچ زن خبرنگاری وجود ندارد. از مجموع ۲۷۵۶ خبرنگار و کارمند رسانه‌های زن پیش از ۲۶ اسد امروز تنها ۶۵۶ تن باقی مانده است. از این شمار ۸۴،۶ ٪ آن‌ها در کابل به کار مشغول هستند. (گزارش سازمان، کزارش‌گران بدون مرز،  کابل افغانستان ۱۰.۰۸.۲۰۲۲ )

خدیجه  آخرین روز کار خودش را این‌گونه روایت کرد:

«آخرین روز کار من 15 اگست بود، صبح وقت به دفتر رفتم و آماده شدم، تا خبر‌های ساعت9:00 صبح را ارایه کنم. وقتی که خبرها تمام شد مسوولیتم آن روز این بود که در مورد وضعیت ارایه خدمات بانکی گزارش تهیه می‌کردم، چون مردم به بانک‌ها رجوع کرده بودند و همه بخاطر بیرون ساختن پول شان به بانک‌ها رفته بودند. مواد لازم را برای ساخت این گزارش تهیه و جمع‌آوری کردم وقتی که در حال ساخت گزارش بودم، وضعیت خیلی بد معلوم می‌شد، پریشانی و سراسیمه‌گی در چهره مردم ظاهر شده بود، همه می‌دویدند، ترافیک به هم خورده بود و وضعیت آن روز عادی نبود،. از دفتر تماس گرفتند که کابل به دست طالبان سقوط کرد و نمی‌توانی بیایی به دفتر خودت را به خانه برسان؛ با وجود دریافت این خبر باز هم به دفتر رفتم و می‌خواستم گزارش را بسازم. ولی برایم گفته شد که دیگر نمی‌توانی  گزارش را بسازی و باید هر چی زودتر به خانه بروی، وقتی دفتر را ترک کردم اشک هایم جاری بود و تا خانه رسیدم گریه داشتم، در جاده‌ها مادران به دنبال دختران شان بودند و همه نگران کسانی بودند که آن روز در بیرون از خانه بودند».

طالبان که اصلا به‌کار زنان در بیرون از منزل موافق نبودند، قبل از ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ مانع اصلی بر سر راه کار دختران در رسانه‌های کشور بوده و زنان خبرنگار را متهم به فساد اخلاقی می‌نمودند. ملاهای داخل نظام جمهوریت نیز از حضور زنان در رسانه‌های کشور شاکی بودند که نمونه روشن آن برخورد زشت ملا مجیب‌الرحمن انصاری در شهر هرات با یک گزارشگر زن آن شهر بود. طالبان خبرنگاران را در کل و دختران خبرنگار را به‌صورت اخص متهم به فساد اخلاقی و جاسوسی می‌نمودند و هر وقت دست‌شان می‌رسید در کشتن خبرنگاران احمال نمی‌ورزیدند. گراف بلندی از فهرست  خبرنگارانی که بدست طالبان از سال ۲۰۰۱ الی ۲۰۲۱ به قتل رسیدند وجود دارد.

خدیجه می‌خواست در زمانی که طالبان به قدرت رسید باز هم به فعالیت‌های خبرنگاری خود ادامه بدهد و امید دوباره کار کردن را داشت ولی نتوانست موفق شود. او برایم گفت:

«یک هفته بعد از سقوط جمهوریت، در افغانستان بودم، منتظر بودم از دفتر برایم تماس بگیرند که دوباره به شغل خود برگردم، حتا من رفتم با ریس جدید تلویزیون ملی افغانستان صحبت کردم، که خوب ما زن استیم ولی هیچ فرقی نمی‌کند، من می‌توانم کار کنم، قبول نکردند و دیگر تماسی دریافت نکردم».

خدیجه چگونه کشور را ترک کرد و چرا ؟

«رسانه‌های بین‌المللی چون؛ بی بی سی، فاکس نیوز و سایر رسانه‌های بین‌المللی برای من تماس می‌گرفتند تا در مورد وضعیت که ایجاد شده بود صحبت کنم. خانواده‌ من نگران بود و دوستانم تماس می‌گرفتند و برایم می‌گفتند که باید مواظب خود باشم و دیگر با رسانه‌ها مصاحبه انجام ندهم.

سه روز قبل از سقوط کابل به دست طالبان یک گروه خبرنگار از کشور چیلی، می‌خواستند وضعیت زندگی زنان خبرنگار در افغانستان را گزارش تهیه کنند در این گزارش با من هم مصاحبه کرده بودند، سه روز بعد از سقوط کابل، دوباره همین گروه برای من تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهند گزارش دیگری با من ثبت کنند  تا معلوم شود بعد از سقوط جمهوریت وضعیت برای یک خبرنگار زن چگونه تغییر کرده است.

زمانی که مصاحبه را ثبت کردند، برایم گفتند که آیا می‌خواهم از افغانستان بیرون شوم، پاسخ رد برای شان دادم چون تصمیم نداشتم کشور را ترک کنم. خانواده خیلی نگرانی داشتند و تاکید می‌کردند که باید از کشور بیرون شوم، به دلیل مصاحبه‌های که در رسانه‌های بین‌المللی از من ثبت و نشر شده بود، تماس‌های مختلفی دریافت می‌کردم و در آن تهدید به مرگ می‌شدم.

در نهایت تصمیم گرفتم که کشور را ترک کنم، به خبرنگاران کشور چیلی گفتم که اگر زمینه سازی کنند تا بتوانم کشور را ترک کنم، این می‌‌تواند کمکم کند تا دیگر جانم در خطر نباشد و خانواده‌ام نگران امنیت من نباشند.

خیلی خسته بودم؛ می‌خواستم بخوابم، چند لحظه‌ای نگذشته بود که تلفونم زنگ خورد، یک خبرنگاران اسپانیایی بود برایم گفت، اگر موافق باشی “جورج” که امروز همرایت مصاحبه کرده بود را، با موتر نزدت می فرستیم و خودت در لیست ما استی وقتی نزدیک به درب ورودی  فرودگاه شدید، عساکر اسپانیایی به کمک ات می‌آیند و تو را با خود شان می‌برند.

وقتی این خبر را شنیدم، به مادرم گفتم می‌روم، نمی‌فهمم به کجا ولی می روم، این‌که چی می‌شود، چی اتفاقی می‌افتد نمی‌فهمم، اما من می‌روم… مادرم مرا در آغوش خودش گرفت، اشک‌هایش جاری شده بود و فقط گفت خداوند نگه‌دارت باشد؛ جورج و تیم اش نزد من به خانه آمده بودند و با آن‌ها یک جا رفتیم به سوی فرودگاه، داخل شدن به فرودگاه کابل، خیلی سخت بود، یک ترجمان‌ افغان برایم تماس گرفت و  “گذر واژه” مخصوص را که با استفاده از آن می توانستم وارد فرودگاه شویم را داد و در نهایت وارد فرودگاه شدیم؛ شب تا صبح نتوانستم بخوابم و گرییه داشتم، فردا ساعت هفت صبح بود که کابل را به مقصد آسپانیا ترک کردم.

اکنون سعی دارم با جامعه اسپانیا بیشتر وصل شوم؛ موفق شدم زبان یاد بگیرم، دانش‌گاه‌ها از من دعوت می‌کنند و در برنامه‌ها و کنفرانس‌ها اشتراک می‌کنم و از وضعیت تاسف‌بار زنان افغانستان برای مردم آسپانیا روایت می‌کنم.»

خدیجه نتوانست با خانواده‌ کابل را ترک کند، او اکنون تابعیت آسپانیا را دارد ولی از خانواده‌اش دور است، فرزندان کوچک خدیجه در کابل نزد پدر شان هستند و معلوم نیست که این دوری مادر از فرزندان و شوهر‌، چه زمانی پایان می‌یابد.

 

تصویر: خدیجه با در یک عکس گروهی با فرزندان خود

 

خدیجه امین:

«وقتی در جاده‌ها یا

 مارکت‌ها، مادران را با فرزندان شان می‌بینم خیلی برایم سخت تمام می‌شود وقتی مادری طفلی را در بطن خودش پرورش می‌دهد، برایش شیر می‌دهد و بزرگ‌اش می‌کند، یک باره ترک اش کند خیلی سخت است. من بوی فرزندانم را استشمام می‌کنم، به امید روزی هستم که لااقل یک بار بتوانم طفل‌های خود را در آغوش بگیرم ولی “طالبان ظالم” شوهر‌ها را از خانم‌های شان و مادر‌ها را از فرزندان شان دور کردند، هر روز به این فکر می‌کنم که بتوانم یک بار دیگر اولاد‌های خود را در آغوش بگیرم، من هنوز آرامشم را به دست نیاورده‌ام».

لیمه اسپیسلی؛ یکی از خبرنگاران دیگری بود که با او در مورد وضعیت زندگی خبرنگاران زن در افغانستان مصاحبه کردم. لیمه بیش از ده سال در رسانه‌های مختلف افغانستان کار کرده است. با آمدن طالبان کار خود را با «تلوزیون یک» در افغانستان آغاز کرد و به دلیل افزایش محدودیت‌ها و دیگر چالش ها مجبور به ترک کشور شد و اکنون مشغول همکاری با رادیو آزادی در پاکستان است. لیمه برایم گفت که سخت‌ترین شرایط را در زمان کار در حاکمیت دوباره طالبان به جان کشیده است او زمانی که بعد از سقوط کابل مصروف کار رسانه‌ی خودش در بخش خبر با تلویزیون یک بود، طبق معمول باید با مهمانان دعوت شده مصاحبه می‌کرد، یکی از روز‌ها، که یک مقام طالبان قرار بود با وی مصاحبه کند، وقتی این مقام طالبان وارد استودیو می شود و لیمه را در استودیوی خبر می‌بینید، بی حرکت می‌ایستد و وقتی متوجه می شود که لیمه قرار است برنامه را با او اجرا کند، از این موضوع ناراحت می شود، بدون اینکه به لیمه نگاه کند، استودیو را ترک می‌کند و در خارج از استودیو با همکارانش شروع به بحث و جنجال می‌کند که چرا مجری شان زن است .

لیمه می گوید که مشکلات و سختی های زیادی را در کنار خانواده دیده است و خروج از کشور برایشان آسان نبوده و زمانی که در افغانستان بوده هر روز با ترس به کار خود ادامه می داده است.

از لیمه خواستم که از خاطرات تلخ یا شیرین خود بگوید…

لیمه: «خاطرات بد زیاد است و هر روز با آن‌ها روبرو بودم و هر روز من، با مشکل متفاوتی همراه بود. روزی که کابل سقوط کرد، ما با همکاران همه در دفتر بودیم و آن روز با وجود این‌که شب قبل، یک مقدار اطلاعات داشتیم که اوضاع خراب است با سقوط هر ولایت افغانستان به دست طالبان، دلمان می لرزید و می ترسیدیم و این سبب شده بود تا حال روحی خوبی نداشتیم باشیم.

ما حتا در دوران جمهوریت هم با مشکلات زیادی مواجه بودیم و همین ترس در ذهنمان بود که اگر نظام فرو بریزد و طالبان بیایند، اگر ما را بگیرند، می‌کشند، چون قبلاً مشکلات، تهدیدها و تجربیات تلخی وجود داشت و شاهد آن بودیم. روزی که کابل سقوط کرد تا ساعت 2 بعد از ظهر در دفتر ماندیم، اوضاع خیلی بد شد و آن روز را در تمام عمرم فراموش نمی کنم، به سختی توانستم به خانه برگردم و این بدترین خاطره زندگی من است».

بنابر آمار غیر رسمی، حدود ۳۰۰ خبرنگار افغان در پاکستان به سر می‌برند و امیدوار هستند برای یک زندگی آزاد و فارغ از تهدید روزانه طالبان، به کشورهای غربی پناهنده شوند.

فرانسه از فردای بازگشت طالبان به افغانستان، به چندین هزار روزنامه نگار، فعال مدنی و فرهنگی افغان که در معرض خطر قرار دارند، پناهندگی داده است.  در ۲۱ اپریل سال گذشته، ۳۵۰ شخصیت با نفوذ فرانسوی زیر نام « پذیرایی از افغان‌ها» مطلبی را در روزنامه لوموند منتشر کردند و در آن خواهان «ایجاد یک برنامه بشردوستانه فوری» برای زنانی شدند که به پاکستان یا ایران فرار کرده‌اند. لیمه اکنون در پاکستان است، از او پرسیدم تا در مورد وضعیت خود و سایر خبرنگاران که آنجا استند روایت کند.

 لیمه:«خبرنگارانی زیادی اینجا استند و با چالش‌ها و سختی‌های زیادی روبرواند. من وقتی که پاکستان آمدم، شش ماه را استراحت کردم؛ به لحاظ روحی_روانی خودم را درمان کردم و اسـتفاده از اینترنت و صحفات اجتماعی را توقف دادم. اکنون دوباره کار می‌کنم و خوش‌حال استم».

 

زمانی که با حجت الله مجددی، رئیس اتحادیه روزنامه نگاران آزاد افغانستان مصاحبه می‌کردم، به من گفت که زنان خبرنگار در افغانستان با محدودیت‌ها و چالش‌های زیادی روبرو استند. استفاده از ماسک و بحران اقتصادی چالش بزرگ رسانه ها و خبرنگاران زن است. رسانه ها نمی‌توانند زنان را استخدام کنند، معاش مناسب بپردازند و امکانات حمل و نقل برای آن‌ها فراهم کنند. این امر باعث شده است که تعداد زیادی از زنان از کار رسانه ای فاصله بگیرند.

مجددی گفت:

«به قدرت رسیدن طالبان در همه زمینه ها به ویژه در عرصه ژورنالیسم و حضور زنان در رسانه های افغانستان تاثیرات خود را داشت. در دوره جمهوری ششصد و یک رسانه وجود داشت که دوازده هزار نفر در آن کار می کردند، حدود دو هزار و هشتصد نفر از آن‌ها زن بودند و این رقم بسیار بزرگ و بی سابقه ای را در چند دهه اخیر نشان می دهد. شکی نیست که حتی در نظام جمهوری نیز زنان با مشکلات و چالش هایی مواجه بودند، تبعیض جنسیتی در رسانه ها وجود داشت و ما شکایت های زیادی دریافت می‌کردیم.

با تغییر رژیم سیاسی، نه تنها خبرنگاران زن آسیب دیدند، بلکه در کل بر وضعیت رسانه ها نیز تأثیر گذاشت. دو صدو بیست و پنج رسانه به یکباره سقوط کردند که اکثراً به دلیل مشکلات اقتصادی بود، یک هزار کارمند رسانه کشور را ترک کردند و هفت هزار نفر دیگر شغل خود را از دست دادند و از رسانه ها کاملاً فاصله گرفتند که دو هزار و سیصد آن‌ها زن بودند.»

از آنجایکه، آقای مجددی با خبرنگار زن و مرد، در ارتباط نزدیک است، از وی خواستم تا وضعیت زندگی یکی از این بانوان را برایم روایت کند، او داستان مینه حبیب؛ یکی از خبرنگاران زن را که اکنون هم در افغانستان استند و فعالیت دارند، را روایت کرد:

«مینه حبیب؛ زنی است که در سخت ترین شرایط به کار روزنامه نگاری پرداخته است، حالا هم با وجود اینکه سرپرستی پدر و مادر بیمارش را بر عهده دارد، صبح تا بعدازظهر مشغول کار رسانه ای است. مینه بدون داشتن هیچ امتیازی هر روز سر کارش می رود و پس از پایان کارش به خدمت پدر و مادرش برمی گردد

یافته‌های تحقیق

از پاسخ های مصاحبه شوندگان و با استناد به تحقیقات و ادبیات موجود؛ یافته‌ها چنین است:

پس از تسلط طالبان بر افغانستان، شمار زیاد زنان خبرنگار وظایف شان را از دست دادند و شمار اندکی هم که تا اکنون در رسانه‌ها باقی‌ مانده‌اند، در شرایط سخت‌گیرانه‌ی با پوشیدن ماسک اجباری برنامه اجرا می‌کنند. حالا دیگر رسانه‌ی مستقل در افغانستان وجود ندارد. این وضعیت برای شماری زیادی از زنان خبرنگار افغانستان غیر قابل تحمل می‌باشد.

حاکمیت طالبان همه‌چیز را زیر سایه گرفته،‌ فقر افزایش یافت و ناامیدی و ناخرسندی هم به اوجش رسید. آزادی بیان و فضای آزاد به‌ویژه برای زنان که پس از یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ شکل گرفته بود، وضعیت نامناسبی را به خود گرفته است.

اکثر رسانه‌ها تعطیل شدند،‌ شماری از خبرنگاران فرار کردند و شمار دیگر خانه‌نشین شدند. رسانه‌ها با مشکلات اقتصادی جدی روبرو اند و این چالش سبب خواهد شد تا شماری رسانه‌های که فعالیت دارند کاهش یابد و سبب خواهد شد آمار از دست دادن شغل به ویژه برای زنان، افزایش یابد و زنان اندکی که در رسانه‌ها فعالیت دارند با مشکلات جدی روبرو شوند.

تعطیل شدن و کم شدن فعالیت رسانه‌ها تاثیری مهم بر کار  زنان خبرنگار گذاشته است.  از ۱۰۷۹۰ کارمندان رسانه‌ای در افغانستان ۸۲۹۰ مرد و ۲۴۹۰ زن در رسانه‌ها کار می‌کردند که ۳۹۵۰ مرد و ۴۱۰ زن که می‌توان گفت از هر پنج کارمند زن ۴ تن (۸۴٪) و از هر دو کارمند مرد  یکی (۵۱٪) کار خود را از دست داده‌اند.

پس از تسلط طالبان، همه دختران در افغانستان با مشکلات روحی روبرو هستند که به سلامت کلی آن‌ها آسیب زیادی وارد کرده است. زنان روز به روز حقوق خود را از دست می‌دهند تا حدی که طالبان سعی دارند زنان را زیر برقع پنهان کنند و در برخی موارد آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.

زنانی که می‌خواستند با رسانه به ویژه رسانه‌های دیداری کار و فعالیت داشته باشند، در نخست مجبور به مبارزه با سنت‌های حاکم و دیدگاه و باور‌های موجود پیرامون زنان در جامعه می‌شدند، آنان جهت کار در رسانه‌‎، مجبور بودند به اقناع اعضای خانواده(پدر، برادر و شوهر) بپردازند.

 بسترهای فکری و سنتی جامعه افغانستان همواره زنان را به حاشیه رانده است، با این وضعیت زنان با محدودیت های فراوانی روبرو هستند و روند پیشرفت و دستاوردهای آنان همواره با چالش هایی همراه بوده است. زنانی که فرصت و اجازه  فعالیت در رسانه را دریافت کردند، آن را بزرگ‌ترین دستاورد زندگی خود می‌دانند.

آزار و اذیت جنسی، جنسیتی و تبعیض از دیگر چالش های اجتماعی بوده است که زنان در حین کار با رسانه ها تجربه کرده اند و کمتر زنی را خواهید یافت که به نوعی تحت تاثیر این مشکلات قرار نگرفته باشد.

نقش و حضور خبرنگاران زن پس از سقوط دوره‌ی طالبان و روی کارآمدن حکومت جدید، گسترده و چشم‌گیر بوده است. حمایت‌های قانونی و فضای باز رسانه‌ای، سبب شد تا زنان به فعالیت‌های رسانه‌ای رو بیاورند؛ اما با گذشت زمان و وضعیت بد امنیتی، این حضور دوباره کاهش یافت و به دلایل مختلف حضور خبرنگاران زن کم‌تر شد؛ اما کاهش حضور خبرنگاران زن تنها در نبود امنیت در کشور خلاصه نمی‌شود؛ بلکه معاش و امتیازهای کم، نبود زنان در سطح مدیریت رسانه‌ها، تبعیض، آزار و اذیت در محیط کار و بیرون از آن، از چالش‌های دیگر زنان خبرنگار بوده است. زنان افغانستان، با وجود تهدیدات امنیتی، فشار‌های روحی روانی، وضعیت بد اقتصادی، تبعیض، امکانات کم برای فعالیت و کار کردن، توانستند کار رسانه ای انجام بدهند و در این بخش تلاش خود را بکنند تا به شغل خبرنگاری شان ادامه بدهند. در دوران جمهوریت تهدیدهای شدید امنیتی از جمله ترور و قتل‌های هدف‌مند زنان را برای ادامه کار رسانه‌ی به چالش می‌کشیده است.

پایان

تبسم صادقی

وضعیت زندگی زنان خبرنگار افغانستان در رسانه‌های دیداری از سال 2019 الی 2023

دانش‌گاه پرینستون

کابل _افغانستان

 

 

تبسم صادقی
نویسنده مقاله: تبسم صادقی؛ از ولایت میدان وردک افغانستان. دانش‌جوی رشته‌ی ژورنالیزم و دانش‌جوی دانش‌گاه پرنستون .
تبسم صادقی

One Reply to “مقاله‌ای پژوهشی وضعیت زندگی زنان خبرنگار افغانستان در رسانه‌های دیداری از سال 2019 الی 2023 (جمهوریت و امارت)”

  1. thank you!
    Mrs. Tabasum Sadiqi
    your research was outstanding, the issue of journalist women’s situation in Afghanistan during Taliban government.
    best regards.
    Good luck!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *